شب 22 بهمن از خيابان انقلاب مي گذشتم.همه جا توپ و ترقه در مي كردند. نزديك ميدان فردوسي كه رسيدم منظره اي ديدم كه نمي توانستم دركش كنم. روي درختهاي ميدان گله اي از موجودي پرنده مي پريدند. مانده بودم كه اين چي مي تونه باشه. فكرم به شب پره ها رفت، اما ديدم خيلي بزرگترند. بعد گفتم يعني خفاش هستند. اينجا توي شهر. همه اينها يكي دو ثانيه طول كشيد. ديگر كاملا نزديك ميدان شده بودم كه ديدم گنجشك هستند. يك نفر با كلاشينكف ايستاده بود كنار ميدان و ده پانزده نفري هم اطرافش بودن. داشت طرف آسمون تير در مي كرد. با هر تيرش گنجشك هاي خواب زده و وحشت زده از روي درخت به پرواز در مي آمدند و باز مي نشستند. احساس خيلي بدي به من دست داده بود.فكر كردم اين چه جهنمي است كه حتي گنجشك ها هم در آن آرامش ندارند.
No comments:
Post a Comment